ورود همه نوع آقا ممنوع
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید من الیزابت آریانی 13ساله هستم امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد



ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 74
بازدید کل : 72690
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 153
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


شروع کد تغییر شکل موس -->

ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


شروع کد تغییر شکل موس -->

ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


نويسندگان
الیزابت آریانی

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 13:30 :: نويسنده : الیزابت آریانی

تست روانشناسی

تست روانشناسی

یک زن در مراسم ختم مادر خود، مردی را می بیند که قبلا او را نمی شناخت.

او با خود اندیشید که این مرد بسیار جذاب است.

او با خود گفت او همان مرد رویایی من است و در همان جا عاشق او می شود.

اما هیچگاه از او تقاضای شماره نمی کند و دیگر آن مرد را نمی بیند.

چند روز بعد او خواهر خود را می کشد.

به نظر شما انگیزه ی او از قتل خواهر خود چه بوده است ؟

چند دقیقه با خود فکر کنید و جواب های خود را یادداشت کنید. بعد برا یافتن پاسخ صحیح به پایین همین پست مراجعه کنید

تست روانشناسی

 

تست روانشناسی

 

تست روانشناسی

 

تست روانشناسی

 

 

 

اما پاسخ تست روانشناسی!

آن زن امید داشت که در مراسم ختم خواهرش شاید آن مرد را دوباره ببنید .

اگر توانستید به این سوال پاسخ صحیح بدهید احتمالا شما یک بیمار روانی یا psychopath هستید.

یکی از بزگترین روانشناسان امریکایی این تست را بر روی افراد زیادی انجام داد تا به این نتیجه برسد که چه کسانی پاسخ صحیح می دهند.

نکته ی جالب این که اکثر قاتل های سریالی به راحتی و سرعت توانستند جواب صحیح بدهند.

بنابراین اگر پاسخ شما صحیح بود احتمالا شما یکی از قاتل های سریالی آینده خواهید بود .

سعی کنید در رفتار خود تجدید نظر کنید! تست روانشناسی

 

 
شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 13:20 :: نويسنده : الیزابت آریانی

جکستان خنده

خنده بازار

به دوستم زنگ زدم میگم ماشینم روشن نمیشه میگه استارت میزنی روشن نمیشه؟
میگم پَـــ نَ پَــــ وقتی ازش خواهش میکنم روشن نمیشه

 

خنده بازار

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!
پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن…

 

خنده بازار

نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس
راننده میگه می خوای سوارشی؟
پَ نه پَ اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم

 

خنده بازار

به مامانم میگم یه چیز بنداز رو بابا خوابه …
میگه پتو خوبه؟
پ نه پ میز میز خوبه

 

سر ظهر از مغازه داره پرسیدم :این دور و برا رستوران هست؟
میگه میخوای غذا بخوری؟
پ نه پ میخوام ببینم اگه ظرف کثیف دارن براشون بشورم!!!

خنده بازار

 

حاج آقا برگشته میگه: خدمتت که تموم بشه میری دیگه؟
گفتم پَ نه پَ بخاطر حفظ ارزشهای نظام و آرمانهای امام راحل ۱۸ ماه دیگه تمدیدش میکنم.

 

خنده بازار

یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!!
پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !

 

خنده بازار

تو تاکسی نشسته بودیم که یهویی تگرگ گرفت، راننده گفت اه‌ اینا تگرگه ؟
گفتم پ نه پ لشگر ابابیلن اومدن سلاح جدیدشونو آزمایش کنن !

 

خنده بازار

تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟
گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!!
گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)

 

خنده بازار

رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه

 

خنده بازار

بردم داداشم رو رسوندم کلاس،برگشتم …
مامانم میگه رسوندیش؟
پَ نه پَ انداختمش تو چاه اینم پیرهنشه

 
سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, :: 19:22 :: نويسنده : الیزابت آریانی

1 - مردان خوب، زشت هستند.

2- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.

3- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.

4- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.

5- مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.

6- مـردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می کنـنـد مـا بـه دنبال مال آنها هستیم.

7- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.

8- مردان خـوش قـیافه، که آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیکنند که ما به اندازه کافی زیبا هستیم.

9- مردانی که تصور می کـنـنـد مـا زیـبـا هستـیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.

10- مردانی که تا حدی خوش قیافه هستند، تاحـدی خـوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هسـتند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).

11- مردانی که هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی که ما پیشقدم می شـویم، اتوماتیک وار علاقه را در ما از بین میبرند.
 

 
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 19:44 :: نويسنده : الیزابت آریانی

 

یه روز به یه مرد یه اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین خلاصه مرد سوار اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه.

ناگهان داد می زنه: این اسب تموم شد یکی دیکه بیارین!!!
**************************************
یکی رفت انگلیس. صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون.
یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». اون جواب داد: «سر مورنینگ گود»!
زنش پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟
گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»
*************************************
یکی خیلی کار بد کرده بوده می برنش جهنم.
تو وسط راه میگن به تو یه آوانس میدیم ، میگه چی؟
میگن اینجا 2 نوع جهنم داریم یکی جهنم ایرانی ها و یکی جهنم خارجی ها.
میپرسه فرقش چیه؟
میگن تو جهنم خارجی ها هفته ای یک بار قیـر داغ میریزن تو دهنتون اما تو جهنم ایرانی ها هر روز.
خلاصه میگه من میرم تو جهنم خارجیا.
یه چند ماه بعد میبینه اینجا خیلی ناجوره میگه خوب شد تو جهنم ایرانی ها نرفتم که کارم زار بود اما بد نیست یه سری به اونها بزنم تا به اینجا راضی باشم خلاصه میره میبینه همه نشستن دارن حرف می زنند خبری هم از قیر داغ نیست ،می پرسه: جریان چیه؟
میگن: بابا اینجا یک روز قیر نیست ، یک روز قیف نیست ، یه روز قیر و قیف هست اما مامورش نیست!
**********************************
به یکی میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟
می گه: راهنمام گیر کرده!!
******************************
یکی کولرش خراب میشه، به بچه هاش می گه: مگه نگفتم 4 نفری جلو کولر نشینید.
***************************
دو نفر میرن تهران یک فولکس قورباغه ای میخرن، برمیگردن طرف شهرشون.
نزدیکای شهرشون یهو فولکسه خاموش میشه، هرکار میکنن دیگه روشن نمیشه. یکیشون برمیگرده به اون یکی میگه: برو نگاه کن ببین ماشین چه مرگش زده.
اون یکی درِ کاپوتو باز میکنه، یک نگاه میکنه با تعجب میگه: بیا که ماشین موتور نداره!
خلاصه اولی پیاده میشه میاد یک نگاه میندازه، میگه: برو از صندوق عقب ابزار بیار، خودم درستش میکنم!
اون یکی میره درِ صندوق عقب رو وا میکنه، یهو داد میزنه: بیا که از تهران تا اینجا دنده عقب اومدیم

 

 
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 19:44 :: نويسنده : الیزابت آریانی

 

یه روز به یه مرد یه اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین خلاصه مرد سوار اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه.

ناگهان داد می زنه: این اسب تموم شد یکی دیکه بیارین!!!
**************************************
یکی رفت انگلیس. صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون.
یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». اون جواب داد: «سر مورنینگ گود»!
زنش پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟
گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»
*************************************
یکی خیلی کار بد کرده بوده می برنش جهنم.
تو وسط راه میگن به تو یه آوانس میدیم ، میگه چی؟
میگن اینجا 2 نوع جهنم داریم یکی جهنم ایرانی ها و یکی جهنم خارجی ها.
میپرسه فرقش چیه؟
میگن تو جهنم خارجی ها هفته ای یک بار قیـر داغ میریزن تو دهنتون اما تو جهنم ایرانی ها هر روز.
خلاصه میگه من میرم تو جهنم خارجیا.
یه چند ماه بعد میبینه اینجا خیلی ناجوره میگه خوب شد تو جهنم ایرانی ها نرفتم که کارم زار بود اما بد نیست یه سری به اونها بزنم تا به اینجا راضی باشم خلاصه میره میبینه همه نشستن دارن حرف می زنند خبری هم از قیر داغ نیست ،می پرسه: جریان چیه؟
میگن: بابا اینجا یک روز قیر نیست ، یک روز قیف نیست ، یه روز قیر و قیف هست اما مامورش نیست!
**********************************
به یکی میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟
می گه: راهنمام گیر کرده!!
******************************
یکی کولرش خراب میشه، به بچه هاش می گه: مگه نگفتم 4 نفری جلو کولر نشینید.
***************************
دو نفر میرن تهران یک فولکس قورباغه ای میخرن، برمیگردن طرف شهرشون.
نزدیکای شهرشون یهو فولکسه خاموش میشه، هرکار میکنن دیگه روشن نمیشه. یکیشون برمیگرده به اون یکی میگه: برو نگاه کن ببین ماشین چه مرگش زده.
اون یکی درِ کاپوتو باز میکنه، یک نگاه میکنه با تعجب میگه: بیا که ماشین موتور نداره!
خلاصه اولی پیاده میشه میاد یک نگاه میندازه، میگه: برو از صندوق عقب ابزار بیار، خودم درستش میکنم!
اون یکی میره درِ صندوق عقب رو وا میکنه، یهو داد میزنه: بیا که از تهران تا اینجا دنده عقب اومدیم

 

 
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : الیزابت آریانی

جملات مشهور و خنده دار در مورد آقایون

 

fu931 جملات خنده دار در مورد آقایون

 

زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست.

 

هر زنی از سر هر مردی زیاد است.

 

مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ، ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند.(جان رابرت فاولز

 

خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است ولی نه لزوما باهوشتر.او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند، میتواند مغز هر مردی را که تا کنون دیده ام، مختل کند.

 

زنان از مردان عاقلترند، چونکه کمتر میدانند و بیشتر میفهمند.

 

مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را تشخیص داد

 

یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش.

 

هیچ فکر کردی چرا خدا مرد را پیش از زن آفرید؟ خب معلومه پیش از آفریدن هر شاهکاری یک چرکنویس هم لازمه

 

اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند، هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد.

 

بنی اسراییل ۴۰ سال در بیابان سرگردان بودند.مردها حتی در آن زمان هم مسیر را نمی پرسیدند

 

عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است.

 

مرد نثر آفرینش است و زن شعر آن.

 

بسیاری از مردان باهوش زن کودنی دارند ولی به ندرت زن باهوشی پیدا میشود که شوهر کودنی داشته باشد.

 

هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد ولی یک مرد حتی اگر با تمام زنها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد.

 

همه ی مردها بد نیستند. بدتر و بدترین هم دارند

 

مامانم به من گفت:تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچر گیری اتومبیل است.

 

افکار مردان اوج میگیرد و بالا میرود، همسطح زنانی که با آنها معاشرت میکنند.

 

بهترین مردان بزرگ، همواره بدترین شوهرانند.

 

چرا مردان زنان باهوش را دوست دارند؟
بخاطر اینکه دو قطب غیر همنام همدیگر را می ربایند.

 

مردی بزرگ است که معایبش قابل شمارش باشد.

 

شما مردها را چه میشود؟دیدن یک موی بولوند شما را ۳ پله از نردبان تکامل پایین می آورد.

 

اگر میخواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر میخواهی آن کار انجام شود از زن بخواه.

 

اگر در دنیا یک زن بد باشد، همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست.

 

مردها، بچه هایی ریشو هستند.

 

تنها یکی از ۱۰۰۰ مرد رهبر مردان دیگر می شود .۹۹۹نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند.

 

مردها خود را در رانندگی بسیار برتر از زنان می دانند در حالیکه آقایان ۸۷% تصادفات رانندگی را مرتکب می شوند و شرکتهای بیمه از این که به زنها خسارت نمی پردازند سود بسیاری می برند.

 

او(مرد)مانند خروسی بود که تصور میکرد خورشید به این دلیل طلوع میکند که قوقو لی قوقوی او را بشنود.

 

مردان از دو نوع خارج نیستند;یا روی سرشان خالیست یا توی سرشان.

 

من خواهان سه چیز در یک مرد هستم:ملاحت – شجاعت – وبلاهت.

 

عاقلترین مردان دچار اشتباه شده اند و زنان آنها را فریفته اند ولی همچنان ادعا میکنند که زن عاقل نیست.

 

مردها مثل نوزاد هستند….. توی اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته میشید

 

مردها مثل ماشین چمن زنی هستند….. به سختی روشن میشن و راه میفتن , موقع کار کردن حسابی سروصدا راه می اندازند و نیمی از اوقات هم اصلا کار نمی کنند

 

 
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 15:56 :: نويسنده : الیزابت آریانی


گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است !

میچیند آن گلی که به عالم نمونه است!

هیئت محبان بن‌لادن !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


یک عدد نان سنگک، از دوره‌ی دویست تومانی، در فریزر مانده،

کاملاسالم، بدون کپک، به بالاترین پیشنهاد فروخته می‌شود.

قیمت پایه ۳۰۰ تومان !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امسال سال عجیبیه :

۲ رقم آخر سال تولدت رو ، با سن خودت جمع کن ، میشه ۹۰ !

این جریان عجیب هر ۸۲۳ سال یک بار اتفاق میافته

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به غضنفر میگن خدا رو میشناسی ؟

میگه وقتی رفت و آمد نباشه از کجا بشناسم !؟

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شاباش چیست ؟

حرکتی است محترمانه برای وحشی کردن شخص در حال رقص !!!

 

یارو کفه دستش میخاره میگه پول داره میاد، گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن، کفه پاش میخاره میگه پول داره میره، کثیفی بابا جون کثیفی، برو حموم !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

سربازی واسه پسرا مثه حاملگی واسه زناست.

هر دو ظاهرتو خراب می کنه و هر کی میبیندمون میپرسه چند ماهته؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

غضنفر به بچه هاش میگه وقتی رفتم پرینت آب رو گرفتم می فهمم کدومتون بیشتر رفته دستشویی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوست دخـــ ــتر غضنفر میخواسته باهاش بهم بزنه غضنفر میفهمه میگه من حامله ام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

توبیدی رفته بیدی پشت بیدی ریده بیدی گفته بیدی مو نبیدم، ها تو بیدی؟ ها تو بیدی؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ایا می‎‏دانید که دلفین‏ها آنقدر باهوشند که در طی چند هفته می‏توانند انسان‏ها را طوری تربیت کنند تا روی لبه استخر بایستند و برای آن‏ها ماهی پرت کنند؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


غضنفر شب قبل از
خواستگاری زنگ میزنه به دختره میگه :


الو ! سوالای فردای بابات رو نداری ؟؟؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

LLLLLLLΓ|
-0-—--–0

این اتوبوس فقط خوشگلارو سوار میکنه


بیزحمت برو کنار بذار سوار شم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



و سال ها گذشت و ما هرگز نفهمیدیم که چرا زن را می گیرند ولی شوهر را می کنند



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



موضوع انشا غضنفر اینا :

تا به حال احساس غیر قابل توصیفی داشته اید؟

آن را
توصیف کنید !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مشترک گرامی در نظر داشته باشید پیامکهای دریافتی از دوستان و آشنایان را رو فقط نمیخوانند.بلکه جواب هم میدهند یا به زبان دیگر :.

.

.

.الاغ اس ام اس میدم جواب بده

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گر پیامک من ندادم سوی تو

میکشم خجلت کنون از روی تو

من جهاد اقتصادی می کنم

واقعن کاری عبادی می کنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

روزی که بلا آمد و کس مرا تیمار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد

گویا عشق شده سهمیه بندی که دگر
موتور قلب تو خاموش شد و کار نکرد



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می دونی حد فاصل خنده و گریه چیه؟


نمی دونی؟


دماغه!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شهین ومهین واقدس

چلوکباب هفت دست

پیچ گوشتى وانبردست

مخلصتیم ما دربست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زَوَّجتُکَ نَفْسی فی المُدَّةِ الْمَعْلوُمَه عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوُم …..»

بگو: «قَبِلْتُ» !

الان که اینو خوندی به عقد موقت من در اومدی !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خوش آن شبی که به پیش تو جان نثار کنم
برایت هر چه بخواهی بگو قطار کنم

اگر رضایت از اخلاق تو شود حاصل
شبی دو
بوسه برای تو برقرار کنم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به خانومه میگن چرا اینقده دماغت گندس خانومه میگه والا خواستم آیدان سفارش بدم اشتنباهی زنگ زدم لارجر باکس

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر بعد از بیرون امدن از شکم مادرش گفت: از ساعت چند منتظر من بودین هشت؟… نه؟… ده ه ه ه؟… خیلی منتظر شدین اره؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 
 
 
 
پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : الیزابت آریانی
اس ام اس عاشقانه(26 اذر)

20سال 20 روز 20 شاخه گل برای تو که بیستی افسوس که پیشم نیستتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دروغگو ، تو مگه نگفته بودی ستاره ی من فقط تویی ؟

حالا میبینم اون بالا داری باعث درخشیدن بقیه ی ستاره ها هم میشی !


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شاخه گلت سالها بود در میان دفترت خوابیده بود ، بی اجازت امروز بیدارش کردم !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


در خلوت من نگاه سبزت جاریست! این قست بی تو بودنم اجباریست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو با آواز خود شب را شکستی / ولی من بی دریچه مانده ام باز

هوای پر زدن هایم کجا رفت ؟ / ز یاران باز هم جا مانده ام باز . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خداوند ، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های

بالا و والا را جستجو کنیم . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قصه ها بر من گذشت تا بدانم کیستم / سرگذشتم هرچه بوده من پشیمان نیستم

من اگر سردار
عشقم یا که پاکباخته ام / سرگذشتم را به دستان خودم ساخته ام . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم می خواست سقف معبد هستی فرو می ریخت پلیدی ها وزشتی ها به زیر خاک

می ماندند ، بهاری جاودان آغوش وا می کرد جهان در موجی از زیبایی و خوبی شنا می کرد . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عاشقی مقدور هر عاشق نیست / غم کشیدن کار هر نقاش نیست . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نتوان ترک تو ای قبله دلها کردن / که محال است دگر مثل تو پیدا کردن . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند

مهربانی گر چه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بازی روزگار را نمی فهمم ! من تو را دوست دارم تو دیگری را دیگری مرا

و همه ی ما تنهاییم . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کاش واژه حقیقت آنقدر با زبان ما صمیمی بود ، که برای بیان کردن "دوستت دارم"

نیاز به قسم خوردن نبود . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شهر آیینه دار میشود با یک گل / پروانه تباه میشود با یک گل

گفتند : نمیشود ، ولی میبینید / یک روز بهار میشود با یک گل . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم برای دیدنت چه شاعرانه لک زده / بلور قلب کوچکم ز دوزیت ترک زده !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


هرچه که زیباست و لایق تقدیم شما باد / غروب غم ها و طلوع شادیهایتان

آرزوی من است . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اکنون با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس

گامی به تو نزدیک تر می شوم . این زندگی من است . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف

زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز . . .
 
دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, :: 16:2 :: نويسنده : الیزابت آریانی

دخترا دنبال یه پسر می گردند که 1000 آرزوشونو بر آورده کنند پسرا دنبال 1000 تا دختر می گردند که یه آرزوشونو بر آورده کنند

زن خودش را خوشگل می کند چون خوب فهمیده که چشم مرد، تکامل یافته تر از مغز اوست!" دوریس دی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قلب پسرها مثل پارکینگی است که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر در آن دیده نمیشود و اما قلب دخترها مانند فرودگاهی است که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه؟؟؟؟؟ 1- بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد) 2-

 

 

ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد 3- مانتو ها تنگ تر،جوراب ها کوچیک تر،شلوارها کوتاه تر و روسری حذف می شد 4- شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد پس به این نتیجه می رسیم که: پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره هم برای تمدن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مشخصات یک پسر خوب: 1- پسره خوب تنهایی میره سینما وپارک - 2. یه پسره خوب بعد از تک زنگ سراغه تلفن نمیره - 3. یه پسره خوب وقته برگشتن به خونه ماشینش بوی اُدکلنه زنونه نمیده- 4. یه پسره خوب تو کلاسّه دانشگاه تا شعاع 3 متری هیچ خانومی نمیشینه - 5. یه پسره خوب پس از اتمام صحبت گوشی تلفنو بوس نمیکنه - 6. یه

 

 

پسره خوب وقتی میاد خونه قرمزیه رُژه لب رو صورتش دیده نمیشه - 7. یه پسره خوب بعد از شنیدن اسم جنّیفر لپز استغفرالله میگه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیچاره پسرها اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با كی قرار داری؟ اگه لباسهای معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری اگه زیاد بگن دوستت دارم . میگن باز چه نقشه ای تو سرته اگه نگن دوست دارم میگن پای كس دیگه ای وسطه اگه زیاد بهتون زنگ بزنن میگن اعتماد نداری اگه یه مدت زنگ نزنن میگن سرت خیلی شلوغه اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی اگه شام بخوان میگن همش به فكر شكمتی اگه شام نخوان میگن چی كوفت كردی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مردها 3 تا آرزو دارند:

 

 

 

 

1.اونقدر كه مادرشون میگه، خوش تیپ باشن

 

2.اونقدر كه بچه شون میگه، پولدار باشن

3.اونقدر كه زنشون شك داره ، زن داشته باشن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دعای

 

 

پسر مجرد

اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی اامور المنزل و تسلیما لخشمنا و خدمتنا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مرد به خدا می گه: چرا زن رو زیبا آفریدی؟

 

 

 

 

خدا می گه: واسه اینکه تو دوستش داشته باشی!

 

دوباره می پرسه پس چرا ناقص العقله؟

خدا هم درجواب به این سوال احمقانه مرد پاسخ میده:

واسه این که تورو دوست داشته باشه!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انواع مرد: اروپایی:یه زن داره یه دوست دختر(زنشو بیشتر از دوست

 

 

دخترش دوست داره) مرد امریکایی: یه زن داره یه دوست دختر(دوست دخترشو بیشتراز زنش دوست داره) مرد ایرانی:یه زن داره سی تا دوست دختر(مامانشو رو از همه بیشتر دوست داره)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قلب دخترامثل قبرستونه هركی به اونجاپامیذاره دیگه نمیتونه برگرده اماقلب پسرامثل هتل 5ستاره است معلوم نیست كی میادكی میره

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گفت

 

 

مردی به همسرش روزی.... من بمیرم چگونه خواهی زیست؟ گفت: از چند و چون آن بگذر.... تو بمیری برای من کافیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خوشبخت ترین پسر كسیست كه اولین

 

 

عشق یه دختر باشد و خوش بخت ترین دختر كسیست كه اخرین عشق یك پسر باشد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[ زی ذی نامه ]

 

 

 

 

الهی ! به‎ ‎مردان درخانه ات. به آن زن ذلیلان فرزانه ات .

 

به آنانكه در بچه داری تكند. یلان عوض كردن پوشكند .

به آنانكه باذوق وشوق تمام . به مادرزن خود بگویند : مامان .

به آنانكه دامن رفو میكنند. زبعد رفویش اتومیكنند.

به آن قرمه سبزی پزان قدر . به آن مادران به ظاهرپدر .

الهی ! به آه دل زن ذلیل . به آن اشك چشمان ممد سبیل !

كه ما را براین عهد كن استوار! ازاین زن ذلیلی مكن بركنار.

 
جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 17:21 :: نويسنده : الیزابت آریانی

جوان ناکااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام  بیچاره

بعد از کلی بحث و گیر و کوفت و زهره مار!!!!!!!

 

 

 

 

درباره محاسنشون بینویسیم!!! هم طنز! هم با ضدش فرق نداره!!!!!

 

 

روزگاری!!!!!

غزالی از کوچه ای می گذشت(گذر می کرد!)

که ناگهان چند تا پارچه مشکی و بوی هلوا و صدا الله و اکبر و باقی مخلفات!! را با گوش و چشم و حلق و بینی !!! عمیقا حس کرد!!!!

این حس یه چیزیو می رسوند!!!

اینکه حتما یکی مرده!!!!!!!!

جلوتر رفت!!!!!

جلوتر !!!

جلو!!!

بازم جلوتر!!!

یکم دیگه !!!!

که یه دفعه!!!!

صدای انفجار یه عده از فرط خنده!!!!

ذهن غزال و دچار تناقض کرد!!!!!!!!

اجتماع!گریه! حجله!!!هلوا !!!انفجار! خنده!!!غزال !

پارادوکس داره!!!!!

خلاصه غزال قصه ی ما همینطوری با خودش درگیر بود که یه دفعه!!!چشش خورد به حجله و عکس مرحومه!!!!

یه دفعه کلهوم سوالای ذهنش جواب گرفتن!!!!!!!

و این دفعه غزال بود که از فرطه خنده منفجر شد!!!!!!!!!!

 

سوال:

غزال واسه چی خندید!!؟؟؟

آیا غزال بی فرهنگ است؟؟؟

یا غزال مشنگ است؟؟؟؟

الان موضوع غزال نیست !!!موضوع عکس مرحومس!!!!

متاسفانه غزال یادش رفت عکس بگیره ازش!!! فرداشم که رفت عکسشو برداشته بودن!!!!!!!شرمنده!!!

 

 

 

این عکسه اصلا مناسب حجله نبود!!!!!! به جای اینکه موجب تاسف جمع شه باعث ....!!!! استغفر الله!!!!!

جدا این پسر عکس از این سنگین تر نداشت!!!!!؟؟

تازه جالب تر اینکه!!! می گفتن طرف چاقو خرده!!!! آخه بچه سوسول و چه به چاقو!!؟؟

فکر کنم دیگه جواب اون سوال اصلیه این پست و گرفتین!!!

حالا نتیجه های این پست!!

  1. پسر جماعت چند تا عکس آبرو مند از خودت بنداز!!! لازم میشه !!!
  2. هر عکسی که می خوای بگیری مراقب باش !!! فکر کن اگه یه دفعه اینو بذارن رو حجلت چی؟؟؟!!!
  3. اگه امکانش هست اصلا عکس نگیر!! نگیر آقا نگیر!!!!!
  4. اگه خنده هات مضحکه !! سعی کن تو عکسات نخندی!!!!!!
  5. وقتی از ترس دیدن چاقو سکته کردی!!! الکی نگو چاقو خوردم!! نگو!!! داداش!!! نگو!!
  6. آخرشم اینکه این مطلب و می خونی 4 تا فحش بده!!!!! دلم تنگ شده!!تنگ!!!تنگ!!!!

به این نتیجه رسیدیم که پسر چقدر مفیده!!!!!!!

فکر کنم چارلی چاپلین هم آخرین بار به یه همچین نتیجه ای رسیده بود!!!!!!!ولی مثه من عملیش نکرده بود!!!! ( بیچاره عمرش قد نداد!!!)

یعنی چی؟؟!!!

یعنی تصمیم گرفتیم از این به بعد به جا اینکه ضد پسر و طنزش کنیم بنویسیم!!!

خوب این پست یه سوال داره : اگه پسر نبود ؟؟!!! ما به چی میخندیدیم؟؟!!!

داستان از اینجا شروع میشه که یه روزی !!

خوب داستان و همین جامی بندیمش!!!!!!

ولی خودش قول داده که چهره ی طرف و به کمک نثر تفسیر کنه!!!!!

عشوه ی شتری!!!!!! عکس از 3 رخ بود!!!! یه پسر چشم ابرو مشکی با موهای دمب اسبی!!! تا زیر کمر!!! یه پوز خنده مسخره!!!! اندکی جواهرجات!!!! از هر نوعش!!! یه دست زیره چونه!!! و...!!!!

خداییش!! تو هم بودی می ترکیدی!!!

 

 

 

 

 
جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 17:5 :: نويسنده : الیزابت آریانی
امروز یه مطلب طنز گذاشتم امیددددوارم خوشتون بیاد
 
فقط آقایون شاکی نشند چون
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حقیقت تلخه!
 
بفرماین:
 
 
 
فرق نیمرو درست کردن آقایان و خانم ها
> خانمها
> چطور نیمرو درست
> میکنن؟
>
>
>
>
> ۱-ماهیتابه
> را میزارن رو گاز
> ۲- توی ماهیتابه روغن میریزن
> ۳- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن
> میکنن
> ۴- تخم مرغها رو میشکنن و همراه
> نمک توی ماهیتابه میریزن
> ۵- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو
> نوش جان میکنن
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> آقایون
> چطور نیمرو درست میکنن؟
>
>
>
>
> ۱- توی
> کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال
> ماهیتابه میگردن
> ۲- توی کابینتهای پایینی دنبال
> ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش
> میکنن
> ۳- ماهیتابه رو روی اجاق گاز
> میذارن
> ۴- توی ماهیتابه روغن میریزن
> ۵- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
>
> ۶- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
> ۷- چند تا فحش میدن
> ۸- دنبال کبریت میگردن
> ۹- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن
> و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو
> بر میداره
> ۱۰- ماهیتابه رو میشورن (بگو
> چرا روغنش بوی ترشی میداد )!
> ۱۱- ماهیتابه رو روی اجاق گاز
> میذارن و توش روغن واقعی میریزن
> ۱۲- تخم مرغی که از روی کابینت سر
> خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با
> دستمال پاک میکنن
> ۱۳- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
> ۱۴- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ۲۰
> تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
> ۱۵- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش
> رو بلند میکنن
> ۱۶- روغن سوخته رو میریزن توی سطل
> و دوباره روغن توی ماهیتابه
> میریزن
> ۱۷- تخم مرغها رو میشکنن و توی
> ماهیتابه میریزن
> ۱۸- دنبال نمکدون میگردن
> ۱۹- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و
> چند تا فحش میدن
> ۲۰- دنبال کیسهء نمک میگردن و
> بلاخره پیداش میکنن
> ۲۱- نمکدون رو پر از نمک میکنن
> ۲۲- صدای گزارشگر فوتبال رو
> میشنون و میدون جلوی تلویزیون
> ۲۳- نمکدون رو روی میز میذارن و
> محو تماشای فوتبال میشن
> ۲۴- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و
> میدون توی آشپزخونه
> ۲۵- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای
> سوخته رو توی سطل میریزن
> ۲۶- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ
> میریزن
> ۲۷- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم
> میزنن
> ۲۸- صدای گــــــــــل رو از
> گزارشگر فوتبال میشنون و میدون
> جلوی تلویزیون
> ۲۹- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
> ۳۰- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون
> کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو
> توی سطل
> میریزن
> ۳۱- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
> ۳۲- دنبال ظرفهای مسی میگردن
> ۳۳- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز
> میذارن و توش روغن و تخم مرغ
> میریزن
> ۳۴- چند دقیقه به تخم مرغها زل
> میزنن
> ۳۵- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون
> رو از کنار تلویزیون برمیدارن
> ۳۶- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
> ۳۷- یاد غذا میفتن و میدون توی
> آشپزخونه
> ۳۸- روی باقیماندهء تخم مرغی که کف
> آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
> ۳۹- چند تا فحش میدن و بلند میشن
> ۴۰- نمکدون شکسته رو توی سطل
> میندازن
> ۴۱- قابلمه رو برمیدارن و
> بلافاصله ولش میکنن
> ۴۲- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون
> که سوخته
> رو زیر آب میگیرن
> ۴۳- با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو
> برمیدارن
> ۴۴- پارچه رو که توسط شعله آتیش
> گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
> ۴۵- نیمروی آماده رو جلوی
> تلویزیون میخورن ودوباره چند تا
> فحش میدن
 
 
اااااا!
.
.
.
کجا!؟کجا؟!
.
.
.
.
مگه من میذارم به این زودی در بری!
.
.
.
.
.
.
.
اول برو نظر بده منو نمیتونی خر کنی!
 
چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : الیزابت آریانی

اگه پسرا نبودن...

اگه پسرا نبودن کي مامانا رو دق مي داد؟


اگه پسرا نبودن کي خونه رو مي کرد باغ وحش؟


اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کيو ضايع مي کرد؟


اگه پسرا نبودن دخترا به چي مي خنديدن؟


اگه پسرا نبودن دخترا کيو سر کار مي ذاشتن؟


اگه پسرا نبودن دخترا کيو تيغ مي زدن؟


اگه پسرا نبودن کي تو کلاس مي رفت گچ مي ياورد؟


اگه پسرا نبودن کي اشغالا رو مي ذاشت جلوي در؟
**************
پسرهای ترشیده که دنبال زن می گردند


توصیه های کاربردی،مخصوصه پسر هایی که زن گیرشون نمییاد:
نکته :این مورد را همه پسر ها بخونند چون شاملِ همه میشه.
1.اولین دختری که به تورتون خورد ازش شماره بگیرند (ولی چون در این کار استعداد ندارید بهتره دور اینکار را خط ِ قرمز بکشید)
2.اگه خواستید دختری را زیره نظر بگیرید (که بیخود کردی) باید زیر چشمی طوری که متوجه شما نشه زیره نظرش بگیری...
نکته:چون در این کار هم مثل مورد ِ (1) ..... ندارید ، بهتره عینک بزنید.
3.اگه دختری را دیدید که تنها نشسته سَرِ صحبت را باهاش باز کنید
و به مورد ِ (1) مراجعه کنید .
نکته: قبلش دورو بر تان را یه نگاهی بندازید چون ممکنه یه دفعه ای یه دست از عقب اون گردن ِ نسبتاَ نحیفتان را بچلاند.
4.به هر دختری که رسیدید سلام کنید و خود را بچه مثبت نشون بدید
ولی مواظب بعضی لنگه کفش ها باشید.
5.اگه خواستگاری هر دختری رفتید و جواب رَد شنیدید نااُمید نشوید خواستگاری یکی دیگه بروید گرچه بازم جوابِ رَد می شنوید.( پسر بايد پورو باشه)
6.اگه یه دختری را خیلی دوست دارید ولی به شما محل نمی ده، با یه دختره دیگه بیرون برید طوری که اون شما را ببینه .
نکته:که در این صورت نه تنها به شما دیگه محل نمی ده ،تا کفش هم نثارتان می کنه.
7.تا می توانید سن ازدواج را ببرید بالا چون دخترها،دختر ِنارنج و ترنج اند که ازآفتاب و سایه می رنجند.
اگرچه ریسکش خیلی بالا است, ممکن دیگه کسی بهتون دختر نده،
چون ترشی هم تاریخ اِنقضا داره,تا یه حدی می توان تحملش کرد.
نکته:در صورت موفّق نشدن در این مورد یه ظرف حتماً آماده کنید.
حتماً میپرسی برای چی؟ خوب دیگه، برای ترشی.(ادم كه انقد خرفت نميشه)
8.اینقدر سرِ کوچه و خیابون ها کیشیک نکشید,که شاید شتر بخت رد بشه و شما بهش التماس کنید که شاید در خونه شما هم بخوابه .
نکته:ممکنه شتر بخت را با شتر ؟ اشتباه بگیرید واونم بخوابه و دیگه بلند نشه.که در این صورت(فاتحه مع صلوات)...
9.به دلیل سن کم بعضی دوستان این مورد سانسور شد!!!

10.اگه قیافه نداری،اشکال نداره عوضش ماشین داری ...
چی؟!!ماشین نداری... اشکال نداره عوضش خونه داری...
بازم چی؟!! خونه هم نداری...خوب مشکلی نیست چون کار ِ،را که داری بعداً هم؛میشه خونه و ماشین خرید.
وای نگو که کار هم نداری!!! ترشی هم که اُفتادی، پس بهتره بری یه جایی خودت را گمو گور کُنی.
11:این مورد سانسور شده!!!!
13.اگه از قبل سابقه ات خراب نباشد کارت زیاد هم مشکل نیست، ولی... شما که تو 7 آسمون یه ستاره هم ندارید کارتون خیلی مشکله اما من کُمکتان میکنم :
تنها لطفی که میتونم بکنم اینه که هُلتون بدم، که در این صورت هم ممکنه از چاه در بیاند و بی یُفتید تو درّه (خوب عوضش از دست یکی از سیریش ها راحت می شیم).
14.اگه از هیچ کدوم از این ها به نتیجه نرسیدی حتماً مشکل از خودت است بهتره بری پیشه یه روانپزشک اگه اون گفت مشکلی نداری!!! آخه... پس بد شانس هستی، برو خودت را دخیل کن به یکی از این امازاده ها شاید حاجت بگیری(دیگه باقیش با خداست و ما هم دیگه دخالت نمی کنیم).
****************
 

 
چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : الیزابت آریانی

کارایی که پسرای ایرونی عمرا نتونن انجام ندن!


ـ با داشتن هیکلی ضایع تی شرت تنگ نپوشن!!!




ـ جلوی مدرسه دخترانه نایستن و سیگار چاق نکنن!!!!!!!



ـ با دیدن یک فروند دختر جو زده نشده و تیکه جواتی بار نکنن!!!!!



ـ پس از ورود به دبیرستان سیگاری نشن!!!!





ـ ادعای با معرفتی و با مرامی وخلاف سنگین نکنن!!!!!



ـ کت وشلوار صورتی با پیراهن زرد نپوشن و کروات قهوه ای نزنن!!



ـ در آن واحدبا N تا دختر رفیق نباشن و به هر N تاشون قول ازدواج ندن!!!!!!!





ـ احساس خوش تیپی نکنن و خود را دختر کش ندونن!!!!!!



و از همه مهمتر : پس از خوندن این مطالب جنبه خود را نشون نداده و مرام و با حالی خود را اثبات نکنن!!!!!!!

 
چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 16:11 :: نويسنده : الیزابت آریانی

اعتماد به نفس كاذب در پسران!!


اين يک بيماري مسري در پسران است. اگر برادر و يا دوست‌پسر و يا پسر شما اين بيماري را بگيرد يقين بدانيد که در عرض کمتر از يک هفته کل پسران محل را مبتلا ميکند. پس براي جلوگيري از اين بيماري اگر کسي را مشاهده کرديد که مبتلا است حتمآ او را قرنطينه کنيد.

علايم اين بيماري:

1- گذاشتن ريشهاي نخ قيطوني.

2- طرز نگاه کردن به صورت عجيب غريب.

3- تکرار جمله‌ي «هوش پسران بيش ازدختران است».

4- ايستادن زياد رو به روي آينه.

5- استفاده از جملاتي شبيه: «همين که گفتم»، «حرف من درسته»، «حرف مرد حرفه» و....

6- مخالفتهاي پي در پي.

7- پايين بردن شخصيت دختران براي تقويت روحيه.

8- خواندن اشعار پر محتوا از قبيل: «پسرا شيرن مثل شمشيرن». (دوپينگ)

9- روزي ۵۰ دفعه شنيدن «پسر پسر قند عسل» توسط مامان جون يا کاست ضبط شده توسط مامان جون.

10- خواندن کتابهايي از قبيل:

چگونه اعتماد به نفس خود را بالا بريم؟

انرژي درماني

تقويت اراده در ۲۰ روز

من بهترينم

***************

 
چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 15:50 :: نويسنده : الیزابت آریانی

اگرپسري بر ضد دخترها حرفي زد بدونيد ...


اگرپسري بر ضد دخترها حرفي زد بدونيد

ازهمه بيشتر دنبال دخترهاست و براشون له له ميزنه!!


حکايتش حکايت همون گربه هست که دستش به گوشت نميرسيد مي گفت پيف پيف بو مي ده!


تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند !


تا حالا هر چي التماس کرده دختراي ناز ايروني که سهله يه وزغ ماده هم تحويلشون نگرفته!!


توي دانشگاه نمره هاي ماکزيمم دخترا رو ديده و براي اينکه کسي نفهمه آي کيوش در حد ماهیه مجبوره بشينه براي دخترا حرف در بياره


تو خونه همش به خاطر شلخته بودنش (مخصوصا موها و دماغ ) و تميزي و خوشتيپي خواهرش مدام زدند تو سرش


از اينکه با صد نوع مدل موي مختلف و خط ريشاي عجيب غريب نميتونه قيافه مثل اژدهاشويه کم شبيه آدما بکنه به دختراي ايروني که با آرايش زيباتر ميشند حسودي مي کنه


مي بينه يک نفر تو دنيا پيدا نميشه که فقط يه بار منتشو بکشه و بايد يه عمر ناز کش باشه


مي بينه خيلي از مردا و پسراي اطرافش (وحتي خودش) حاضرند با اشاره يه خانم همه چي شونو فدا کنند اون وقته که يه جاش به شدت ميسوزه
**********************
 

 
سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 12:23 :: نويسنده : الیزابت آریانی

سلام دخترا لطفا در بخش نظر اسم بازیگر مورد علاقه خود را نوشته تا من عکسش را در وبلاگم بگذارم

                   این هم بازیگر مورد علاقه ی من

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 19:4 :: نويسنده : الیزابت آریانی

خوشگلا من براتون چند یادداشت گذاشتم تا از خوندنش لذت ببرید

یه يخچال نو خريدم، يخچال قديميه رو گذاشتم دم در روش نوشتم: رايگان! هركسي خواست، ببره.

هر روز ميومدم مي ديدم يخچال سر جاشه!

دو سه روز گذشت ديدم اينطوريه رو يخچال نوشتم: براي فروش، 50000 تومان!

فردا صبحش اومدم ديدم يخچال رو دزديدن!

 

                                                        دزدیدن جنس مجانی که صفا نداره

 

                                                                                                                   

اگه تو این سن و سال بفهمم همه راهُ اشتباه رفتم یه کاریش می‌کنم

اما اینکه می‌بینم مغز تخمه آفتابگردونایی که می‌گیرم، می‌افته زیر مبل و پیدا نمیشه

حس می‌کنم تمام زحماتم رو به باد دادم

                                                                                            

زمانى كه ما مدرسه مى رفتيم، يك نوع املاء بود به نام 'املاء پاتخته اى' ، در نوع خودش عذابى بود اليم! براى كسى كه پاى تخته مى رفت يه حسى داشت تو مايه هاى اعدام در ملاءعام.. و براى همكلاسى هاى تماشاچى چيزى بود مصداق تفريح سالم.....

                                                                                           

 

 

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 19:4 :: نويسنده : الیزابت آریانی

خوشگلا من براتون چند یادداشت گذاشتم تا از خوندنش لذت ببرید

یه يخچال نو خريدم، يخچال قديميه رو گذاشتم دم در روش نوشتم: رايگان! هركسي خواست، ببره.

هر روز ميومدم مي ديدم يخچال سر جاشه!

دو سه روز گذشت ديدم اينطوريه رو يخچال نوشتم: براي فروش، 50000 تومان!

فردا صبحش اومدم ديدم يخچال رو دزديدن!

 

                                                        دزدیدن جنس مجانی که صفا نداره

 

                                                                                                                   

اگه تو این سن و سال بفهمم همه راهُ اشتباه رفتم یه کاریش می‌کنم

اما اینکه می‌بینم مغز تخمه آفتابگردونایی که می‌گیرم، می‌افته زیر مبل و پیدا نمیشه

حس می‌کنم تمام زحماتم رو به باد دادم

                                                                                            

زمانى كه ما مدرسه مى رفتيم، يك نوع املاء بود به نام 'املاء پاتخته اى' ، در نوع خودش عذابى بود اليم! براى كسى كه پاى تخته مى رفت يه حسى داشت تو مايه هاى اعدام در ملاءعام.. و براى همكلاسى هاى تماشاچى چيزى بود مصداق تفريح سالم.....

                                                                                           

 

 

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 17:53 :: نويسنده : الیزابت آریانی

 

 

این هم عکس سیاوش خیرابی و شاهرخ استخری که من براتون تو وبلاگم گذاشتم  تا علاقه مندان به این دو بازیگر بانگاه کردن به این عکس لذت ببرن دخترهای خوشگل تنها عکس بازیگران مرد می توان در این وبلاگ دید

امید وارم خوشتون بیاد

 

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 16:30 :: نويسنده : الیزابت آریانی
1. خدا به آدم نگاه کرد و گفت: من بهتر از این هم میتونم خلق کنم

2. در انجیل آمد: برای یک مرد خوب نیست تنها بماند

3. خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستن کارهاش نیاز داره!

4. خدا میدونست که مانند یک باغبون، آدم برای پیدا کردن ابزار هاش نیاز به کمک داره!

5. خدا میخواست آدم بارور و تکثیر شود، اما خدا میدونست که آدم تحمل درد زایمان را نداره

6. خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره


7.خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم شه، هیچوقت خودش نمیبره یکی دیگه بخره

8. خدا میدونست که آدم هیچوقت برای خودش وقت دکتر نمیگیره!!


خدا میدونست...


 

 
یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, :: 21:51 :: نويسنده : الیزابت آریانی

مواد لازم برای تهیه مرد

دنبه وچربی ۱تن!

ادعا ۱ خروار!

رو ۱ من !

مخ۱ مثقال!

احساس چس مثقال!

به نظر شما ذات پسرا چجوریه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

1_پسرا همچون مارمولک موزیییییی و آب زیره کاه و مثله آفتاب پرست رنگ عوض میکنن.(درو هستند)

 

 

 

2_پسرا همچون خر کودن و ابله هستند و وقتی عصبانی میشوند جفتک میندازن

 

 

 

3_پسرا همچون میمون بریخت و ایکبیری هستند و همیشه ادای غربی ها رو در میارن و فکر میکنن خیلی خوشتیپن.(زپرتاااا)

 

 

 

۴_پسرا همچون سگ واق واق میکنن و مدام پاچه میگیرن.

 

 

 

۵_پسرا همچون کلاغ زشت و سیاه هستند ولی به دنبال زیبایی یعنی(دخترا) میگردن

 

 

 

۶_پسرا همچون اسب به دخترا سواری میدن...(اینو هستیم)

 

دخترای خوب وخوشگل با نظر دادنتو روی پسرارو کم کنید به ما بگید دیگه خصوصیات پسرا چجوریه !

 
یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : الیزابت آریانی

 بسیاری از مطالبی که درباره جوانان و نوجوانان گفته می‌شود، بر عواملی مانند تغییرات فیزیکی، روحی و اجتماعی همراه با پریشانی و سرگردانی در این دوران تاکید دارد. اما علت اینکه در شرح این دوران چنین می گویند چیست؟

       

نوجوانان چگونه به مسایل نگاه می‌کنند؟

 

«تا زمانی که خودتان را به جای فرزندتان قرار ندهید و از دید او به مسایل نگاه نکنید، نمی‌توانید با او ارتباط برقرار کنید.» این جمله‌ای است که بسیاری از روان‌شناسان کودک و نوجوان روی آن تکیه می‌کنند و معتقدند باید با شیوه نگرش یک نوجوان آشنا شوید. به همین‌ منظور سعی کنید به دوران نوجوانی خود برگردید و احساسات، امیدها و ایده‌هایی را که داشتید، به یاد آورید. بسیاری از والدین این دوران از زندگی خود را فراموش می‌کنند و در برخورد با نوجوانشان خودخواهانه تصمیم می‌گیرند. تصور کنید شما یکی از تیزهوش‌ترین نوجوانان جهان هستید ولی برای فردی کار می‌کنید که بزرگ‌تر از شما است ولی به اندازه شما باهوش نیست و شما مجبورید برطبق خواسته‌های او رفتار کنید. در چنین وضعیتی چه احساسی خواهید داشت؟

 

 

در سنین بلوغ افت تحصیلی اتفاق می‌افتد زیرا فعالیت‌های بیشتری وارد زندگی نوجوانان می‌شود. بازی فوتبال، توجه به جنس مخالف، مکالمات تلفنی و مهمانی‌های دوستانه .

 

بلوغ و نوجوان

 

بسیاری از پژوهشگران معتقدند، نوجوانان با ورود به سن بلوغ، تیزهوش می‌شوند و به مرور زمان اطلاعات عمومی آنها بالا می‌رود و سعی می‌کنند برای هر پرسش، جواب قانع‌ کننده‌ای داشته باشند. طبیعی است که در این هنگام هوش و ذکاوت دوستان آنها هم افزایش می‌یابد. کودکانی که شما سال‌ها می‌شناختید، ناگهان مهارت‌های بسیار زیادی به دست می‌آورند و اگر سخنی از دوستان خود بشنوند آن را حقیقت محض تلقی می‌کنند. «نوجوان من زمانی درباره همه چیز با خانواده حرف می‌زد ولی وقتی به سن بلوغ رسیده حرف کمتری برای گفتن دارد.» این جمله‌ای است که بسیاری از مراجعه‌کنندگان به کلینیک‌های روان‌شناسی کودک و نوجوان به پزشکان می‌گویند و به دنبال چاره‌ای برای آن می‌گردند. نوجوان با رسیدن به دوران بلوغ، به پرسش‌ها خیلی کوتاه و فشرده پاسخ می‌دهد و رازهایش را با دوستان خود مطرح می‌کند.

 

 

 

 

نوجوان زودرنج

 

در سنین بلوغ، عصبانیت، زودرنجی و تاثیرپذیری از دوستان افزایش می‌یابد و نوجوان به دلیل تمایلی که به گذراندن وقت با هم‌سن و سالان خود دارد، از فعالیت‌های خانوادگی دوری می‌کند. اگر برای انجام کاری از آنها کمک بخواهید، ناراحت می‌شوند و غرورشان جریحه‌دار می‌شود و اگر دوست‌شان همراه آنها باشد، ممکن است دعوت شما را برای گردش قبول نکنند. نوجوانان دوست دارند مانند هم‌سن و سال‌های خود لباس بپوشند و هویت خودشان را از این طریق ابراز کنند بنابراین هر لباسی که مد شود به سرعت در میان نوجوانان رواج پیدا می‌کند. فراموش نکنید که در سنین بلوغ افت تحصیلی اتفاق می‌افتد زیرا فعالیت‌های بیشتری وارد زندگی نوجوانان می‌شود. بازی فوتبال، توجه به جنس مخالف، مکالمات تلفنی و مهمانی‌های دوستانه از جمله فعالیت‌هایی است که در مراحل سنی قبل وجود نداشت.

 

 

 

حریم خصوصی

 

نوجوانان تمایل دارند بیشتر وقت خود را در اتاقشان و تنها بگذرانند. شاید به این دلیل که نمی‌خواهند با والدینی که مسایل آنها را درک نمی‌کنند، مواجه شوند. اگر تلفن، تلویزیون و ضبط صوتی در اتاق آنها باشد فقط در مواقع ضروری از اتاق خود خارج می‌شوند. یکی از دیگر دلایلی که نوجوانان بیشتر اوقات خود را در تنهایی سپری می‌کنند، این است که در این سنین به خواب بیشتری نیاز دارند و در روزهای تعطیل، اغلب تا ظهر می‌خوابند. تغییر دیگری که در سنین بلوغ رخ می‌دهد، نیاز به داشتن حریم خصوصی است و والدین باید به این حقوق نوجوان خود احترام بگذارند. نوجوان در دوران بلوغ تصور می‌کند خانواده او گنجی دارد که تمام نشدنی است و به همین دلیل بدون هیچ محدودیتی با تلفن صحبت می‌کند.

 

 

از هر گونه بحث، نصحیت مستقیم و سر و صدا راه انداختن افراطی پرهیز کنید.

 

باز هم بلوغ

 

سن بلوغ، دورانی است که بسیاری از والدین فرزندان خود را تنبل می‌نامند. البته این به معنی این نیست که نوجوان‌شان فعالیت ندارد بلکه فقط در کارهای خانه به والدین کمک نمی‌کند و خود را با کارهای دیگری مانند تفریح با دوستان، تلفنی حرف زدن، گوش کردن موسیقی و.... سرگرم می‌کند. وجود این روحیات در نوجوانان طبیعی است و اگر برخی از نشانه‌های گفته شده را در نوجوان خود مشاهده کردید، آگاه باشید که او در حال گذراندن مرحله بلوغ است و باید خود را با شرایط او وفق دهید تا نوجوانتان از شما فاصله نگیرد.

 

اعتماد و مسوولیت را به خاطر بسپارید

 

اگر چه ارتباط میان والدین و فرزندان اهمیت بسیاری دارد ولی نوجوانان همیشه با بحث و گفتگو قانع نمی‌شوند. بعضی از آنها اول باید به یک رفتار عادت کنند و بعد تفکرشان تغییر کند. از هر گونه بحث، نصحیت مستقیم و سر و صدا راه انداختن افراطی پرهیز کنید. انتظارات و مجازات‌ها را قبل از انجام هر عمل نامناسبی برای نوجوان خود معین کنید تا فرزندتان مسوولیت‌ عمل خود را برعهده گیرد و کسی غیر از خود او مسوول پاداش یا مجازات نباشد. هیچ وقت برای تغییر رفتار فرزندتان از زور استفاده نکنید چرا که در صورت انجام چنین کاری شما مسوول تغییر رفتار فرزندتان هستید نه او. اگر جایی حق با فرزند نوجوانتان بود، جبهه‌گیری نکنید تا بداند آزادی انتخاب دارد و شما خواسته خودتان را به او تحمیل نمی‌کنید

سلامت

شما می توانید در کتاب " بررسی مشکلات جوانان «بحران بلوغ» "اطلاعات بیشتری را در زمینه بلوغ کسب نمایید. و در بخش مشاوره مسایل و چالش های ذهنی خود را مطرح و پاسخ دریافت نمایید.

 

 

 
یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : الیزابت آریانی

 بسیاری از مطالبی که درباره جوانان و نوجوانان گفته می‌شود، بر عواملی مانند تغییرات فیزیکی، روحی و اجتماعی همراه با پریشانی و سرگردانی در این دوران تاکید دارد. اما علت اینکه در شرح این دوران چنین می گویند چیست؟

       

نوجوانان چگونه به مسایل نگاه می‌کنند؟

 

«تا زمانی که خودتان را به جای فرزندتان قرار ندهید و از دید او به مسایل نگاه نکنید، نمی‌توانید با او ارتباط برقرار کنید.» این جمله‌ای است که بسیاری از روان‌شناسان کودک و نوجوان روی آن تکیه می‌کنند و معتقدند باید با شیوه نگرش یک نوجوان آشنا شوید. به همین‌ منظور سعی کنید به دوران نوجوانی خود برگردید و احساسات، امیدها و ایده‌هایی را که داشتید، به یاد آورید. بسیاری از والدین این دوران از زندگی خود را فراموش می‌کنند و در برخورد با نوجوانشان خودخواهانه تصمیم می‌گیرند. تصور کنید شما یکی از تیزهوش‌ترین نوجوانان جهان هستید ولی برای فردی کار می‌کنید که بزرگ‌تر از شما است ولی به اندازه شما باهوش نیست و شما مجبورید برطبق خواسته‌های او رفتار کنید. در چنین وضعیتی چه احساسی خواهید داشت؟

 

 

در سنین بلوغ افت تحصیلی اتفاق می‌افتد زیرا فعالیت‌های بیشتری وارد زندگی نوجوانان می‌شود. بازی فوتبال، توجه به جنس مخالف، مکالمات تلفنی و مهمانی‌های دوستانه .

 

بلوغ و نوجوان

 

بسیاری از پژوهشگران معتقدند، نوجوانان با ورود به سن بلوغ، تیزهوش می‌شوند و به مرور زمان اطلاعات عمومی آنها بالا می‌رود و سعی می‌کنند برای هر پرسش، جواب قانع‌ کننده‌ای داشته باشند. طبیعی است که در این هنگام هوش و ذکاوت دوستان آنها هم افزایش می‌یابد. کودکانی که شما سال‌ها می‌شناختید، ناگهان مهارت‌های بسیار زیادی به دست می‌آورند و اگر سخنی از دوستان خود بشنوند آن را حقیقت محض تلقی می‌کنند. «نوجوان من زمانی درباره همه چیز با خانواده حرف می‌زد ولی وقتی به سن بلوغ رسیده حرف کمتری برای گفتن دارد.» این جمله‌ای است که بسیاری از مراجعه‌کنندگان به کلینیک‌های روان‌شناسی کودک و نوجوان به پزشکان می‌گویند و به دنبال چاره‌ای برای آن می‌گردند. نوجوان با رسیدن به دوران بلوغ، به پرسش‌ها خیلی کوتاه و فشرده پاسخ می‌دهد و رازهایش را با دوستان خود مطرح می‌کند.

 

 

 

 

نوجوان زودرنج

 

در سنین بلوغ، عصبانیت، زودرنجی و تاثیرپذیری از دوستان افزایش می‌یابد و نوجوان به دلیل تمایلی که به گذراندن وقت با هم‌سن و سالان خود دارد، از فعالیت‌های خانوادگی دوری می‌کند. اگر برای انجام کاری از آنها کمک بخواهید، ناراحت می‌شوند و غرورشان جریحه‌دار می‌شود و اگر دوست‌شان همراه آنها باشد، ممکن است دعوت شما را برای گردش قبول نکنند. نوجوانان دوست دارند مانند هم‌سن و سال‌های خود لباس بپوشند و هویت خودشان را از این طریق ابراز کنند بنابراین هر لباسی که مد شود به سرعت در میان نوجوانان رواج پیدا می‌کند. فراموش نکنید که در سنین بلوغ افت تحصیلی اتفاق می‌افتد زیرا فعالیت‌های بیشتری وارد زندگی نوجوانان می‌شود. بازی فوتبال، توجه به جنس مخالف، مکالمات تلفنی و مهمانی‌های دوستانه از جمله فعالیت‌هایی است که در مراحل سنی قبل وجود نداشت.

 

 

 

حریم خصوصی

 

نوجوانان تمایل دارند بیشتر وقت خود را در اتاقشان و تنها بگذرانند. شاید به این دلیل که نمی‌خواهند با والدینی که مسایل آنها را درک نمی‌کنند، مواجه شوند. اگر تلفن، تلویزیون و ضبط صوتی در اتاق آنها باشد فقط در مواقع ضروری از اتاق خود خارج می‌شوند. یکی از دیگر دلایلی که نوجوانان بیشتر اوقات خود را در تنهایی سپری می‌کنند، این است که در این سنین به خواب بیشتری نیاز دارند و در روزهای تعطیل، اغلب تا ظهر می‌خوابند. تغییر دیگری که در سنین بلوغ رخ می‌دهد، نیاز به داشتن حریم خصوصی است و والدین باید به این حقوق نوجوان خود احترام بگذارند. نوجوان در دوران بلوغ تصور می‌کند خانواده او گنجی دارد که تمام نشدنی است و به همین دلیل بدون هیچ محدودیتی با تلفن صحبت می‌کند.

 

 

از هر گونه بحث، نصحیت مستقیم و سر و صدا راه انداختن افراطی پرهیز کنید.

 

باز هم بلوغ

 

سن بلوغ، دورانی است که بسیاری از والدین فرزندان خود را تنبل می‌نامند. البته این به معنی این نیست که نوجوان‌شان فعالیت ندارد بلکه فقط در کارهای خانه به والدین کمک نمی‌کند و خود را با کارهای دیگری مانند تفریح با دوستان، تلفنی حرف زدن، گوش کردن موسیقی و.... سرگرم می‌کند. وجود این روحیات در نوجوانان طبیعی است و اگر برخی از نشانه‌های گفته شده را در نوجوان خود مشاهده کردید، آگاه باشید که او در حال گذراندن مرحله بلوغ است و باید خود را با شرایط او وفق دهید تا نوجوانتان از شما فاصله نگیرد.

 

اعتماد و مسوولیت را به خاطر بسپارید

 

اگر چه ارتباط میان والدین و فرزندان اهمیت بسیاری دارد ولی نوجوانان همیشه با بحث و گفتگو قانع نمی‌شوند. بعضی از آنها اول باید به یک رفتار عادت کنند و بعد تفکرشان تغییر کند. از هر گونه بحث، نصحیت مستقیم و سر و صدا راه انداختن افراطی پرهیز کنید. انتظارات و مجازات‌ها را قبل از انجام هر عمل نامناسبی برای نوجوان خود معین کنید تا فرزندتان مسوولیت‌ عمل خود را برعهده گیرد و کسی غیر از خود او مسوول پاداش یا مجازات نباشد. هیچ وقت برای تغییر رفتار فرزندتان از زور استفاده نکنید چرا که در صورت انجام چنین کاری شما مسوول تغییر رفتار فرزندتان هستید نه او. اگر جایی حق با فرزند نوجوانتان بود، جبهه‌گیری نکنید تا بداند آزادی انتخاب دارد و شما خواسته خودتان را به او تحمیل نمی‌کنید

سلامت

شما می توانید در کتاب " بررسی مشکلات جوانان «بحران بلوغ» "اطلاعات بیشتری را در زمینه بلوغ کسب نمایید. و در بخش مشاوره مسایل و چالش های ذهنی خود را مطرح و پاسخ دریافت نمایید.